به سمت زندگـی زیبـا



عین ازم ناراحته ؛ چرا؟
چون موضوع و اتفاقات گذشته رو زنده کردم و در موردشون صحبت کردم.
بهش حق میدم
این دست از اتفاقات رو باید دفن کرد ؛ و برای همیشه به فراموشی سپرد.
ولی قلب آتش گرفته و ناراحت از بابت اتفاق رو چیکار کنم؟
قلبم میسوزه
با قلب و روح و مغز و فکرت کنار بیا و بپذیر این اتفاق افتاده و کاری هم نمیشه کرد.
فقط سعی کن تحمل و صبر داشته باشی
تو این ماجرا فهمیدم ظرفیت پایینی دارم
روحم آن قدر بزرگ نیست که ببخشم و زندگی کنم
روحم آن قدر کوچک هست که روزها همه ی اتفاقات را دوره میکنم و پر از خشم و کینه میشوم و خودخوری میکنم و نمیبخشم.
دلم آرام نیست


فکر میکنم به اینکه من تو زندگی چه چیزی کم دارم؟

همسری مهربون و خوب

خانه ای که توش آرامش دارم

سعی میکنم خانه رو پر از آرامش و نشاط کنم

یه مادرم

و همه نعمتی به حد اندازه هست

و کسی کاری به کارم نداره ؛ یه زندگی خوب و معمولی

ولی چرا من از این همه نعمت برای نزدیک شدن به خدا و بندگی خودش استفاده نمیکنم؟

چرا روزها و ساعت هامو راحت میگذرانم بدون او ؟



دفتر حساب رسی تهیه کرده ام برای خودم

برای نوشتن رفتار و کارهام

میخوام از خودم حساب بکشم ؛ قبل از اینکه ازم حساب بکشن


مشکل بزرگ من اینه که
کنترل ذهن ندارم
ذهنم همه جا میره



 


بعد دیدن این کلیپ (وداع دختر شهید مدافع حرم سعید انصاری )چیزی که ذهنم رو خیلی درگیر کرد این بود :

چقدر دختر شهید محکم و پر صلابت بودن اونم لحظه ی وداع با پیکر پدر

و اما من چی؟

مسئله های خیلی کوچک بهمم میریزه و توان رویارویی با مسائل بزرگ رو ندارم

کاسه ی ظرفیتم کوچیکه

میدونم خدا هم مسائل بزرگ بهم نمیده .

 

اشرح لی صدری 

چقدر ظرفم کوچک است ؛ لبریز می شود خیلی .


اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ

إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ .(حجرات/١٢)


بعضی گمان ها ، گناه است .

مثلا همین که در مورد دیگران گمان بد میکنم

وااای خدای من , چه آیه ای

تمام مسئله ها رو بهم میریزه .


این آیه کجا بود که سالهاست ندیدمش !!!


 چند روزه دارم فکر میکنم ؛ توسل میکنم ؛ گریه میکنم و.

اونم برای تغییر

برای آغازی دوباره

حقیقتا خیلی داغونم ؛ و اگه به همین منوال پیش برم چیزی از روحم باقی نمیمونه

و دیشب توسل کردم به حضرت علی (ع) و قسمش دادم به حضرت فاطمه (س) که کمکم کنه.

زیارت امین الله خوندم

فقط خودم میدونم حال روحیم چطوره.

خب من در آستانه ی تغییر جدید میخوام چله بگیرم.

چله ی ترک گناه ؛ چله ی خوب شدن 

باشد که رستگار شوم ان شاا.


خب هر طرف زندگی رو که نگاه کردم آشوب بود و من کمربندهام رو محکم بستم برای تغییر
از امروز بگم : یه آشپزخونه ی داغون رو به یه آشپزخونه ی مرتب و تمیز تبدیل کردم.
لباس شستم اونم کلللی
کتاب خوندم 
و.
و مهم تر اینکه الان روحم شاده ؛ پر انرژیه
و من دوست دارم بلند بگم:
خدااایا شکرت
الحمدالله

دنبال شرایط و زمان خاص برای ترقی نباشیم

دنبال اینکه یکی بیاد مارا خوشبخت کند نباشیم

خودمان یاعلی بگوئیم و بلند شویم

امیرالمومنین علی علیه سلام میفرمایند:

دوا در خودت است 

در قرآن میخوانیم:

مارسولان را یاری میدهیم

کافیه خودمان بخواهیم تغییر کنیم 

گناه ،عفونت روح است خودمان باید برای روح مان تلاش کنیم 

بیا برخیزیم



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها